گپ و گفتی با خدا
عزیز دلم دقیقا" پارسال این موقع هیچ خبری از اومدنت نبود البته توی این دنیا ولی توی اون دنیا تو توی این لحظات خبر داشتی که داری میایی زمین و با دلهره و اضطراب داشتی با خدا صحبت میکردی که از قرار معلوم اینگونه بوده : ترمه :می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟ خداوند:در میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد. اما تو هنوزاطمینان نداشتی که می خواهی بیایی یا نه و گفتی :اما اینجا در بهشت، من ...