دخترک ورزشکار
سلام نازنینم قربونت بشم الهـــــــــــــــــــــــی شیرین عسلم
بــــــــــــــــــــــــــــــوس
دلبر مامان چند روزی میشه که هوا خیلی خوب شده و نزدیکیای ظهر که میشه
میبرمت پایین تو حیاط تا توپ بازی کنی و انرژی های زیادی رو تخلیه کنی
خیلی دوست داری و کلی ذوق میکنی وقتی میگم بریم توپ بازی
بعضی روزاهم خودت کفشاتو میپوشی و کلاه به سرت میکنی
و میری پشت در و هی میگی ددر توپ
وقتی هم که میریم پایین
مثه پرنده ای که از قفس آزاد شده باشه اینور اونور میدوی و
توپ و شوت میکنی و به شوتایی که میزنی میخندی
2-3 روز پیش که با هم رفتیم تو حیاط ماشین عمو بهروز (یکی از همسایه های مجتمع)
تو حیاط پارک بود یه چند دقیقه ای که با توپ بازی کردی مادر جون
صداتو شنیدن و آمدن تو حیاط دسته کلیدشون هم دستشون بود
تو هم با دیدن کلیدا سریع دسته کلید و از دست مادر جون گرفتی و رفتی سراغ
ماشین تا در ماشینو باز کنی
کلی تلاش کردی چند بار کلیدارو عوض کردی تا شاید با یکیشون
باز شه ولی نمیشد
و در نهایت نا امید و خسته