یلدای پارسال
پارسال شب یلدا تو توی شکم مامانی بودی هفت هفته از حاملگیم گذشته بود و تازه ویار و
حالت تهوع هام شروع شده بود واز همه بدتر اینکه به بوی عطر و ادکلن و مواد شوینده ویار
داشتم و از صابون و شامپو های بچه بدون اسانس استفاده می کردم .
یلدای پارسال مامان جونی و پدر جون مشهد بودن و ما خونه مادربزرگ رفتیم البته من دو تا
ماسک زده بودم تا بوی ادکلن بقیه حالمو بد نکنه .
تو خونه مادربزرگ یه کرسی بزرگ درست کرده بودن همه زیر کرسی بودیم کلی بگو و بخند بود
تعریف کردن خاطرات قدیمی و شعر خوندن هم بود من تمام مدت رو زیر کرسی دراز کشیده بودم
و چون حال نداشتم فقط نظاره گر بودم عمه الهام شاهنامه خونی کردن . همه فال حافظ می
گرفتن عمه الناز هم به نیت تو یه فال گرفت که واقعا" درست بود و اون شعر این بود:
ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش
دلم از عشوه شیرین شکر خای تو خوش
همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف
همچو سرو چمن خلد سرا پای تو خوش
شیوه ناز تو شیرین خط و خال تو ملیح
چشم و ابروی تو زیبا قد و بالای تو خوش
هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار
هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش
در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار
کرده ام خاطر خود را بتولای تو خوش
شکر چشم تو چه گویم که بدان بیماری
میکند درد مرا از رخ زیبای تو خوش
در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطریست
میرود حافظ بیدل بتولای تو خوش
و حالا در یلدای امسال تو فرشته آسمونی در کنار ما هستی . دوست دارم اولین شب یلدای
زندگیت بهترین باشه کلی برنامه دارم که انشالا خدا توفیق بده بتونم عملی کنم .
خیلی دوست دارم گلم بوووووووووووووس