سفر به یزد و دندون 7 و 8 و 9
ترمه جونم عشقم عمرم نفسم سلام به روی ماهت بازم تاخیر گل نازم روز چهارشنبه بیست و هفتم شهریور من و تو و بابایی همراه پدرجون و مامان جونی با قطار رفتیم رفسنجان عروسی زهرا جون (دخترخالم) خیلی خوب بود و خوش گذشت فقط چون عروسی تو باغ بود و هوا هم یه کوچولو سرد بود بنده سرماخوردم ولی خدا رو شکر تو مریض نشدی 2 روز بعد از عروسی هم رفتیم یزد تو و بابایی اولین باری بود که یزد و میدیدین سفر خوبی بود و خوش گذشت ولی چون چهار روز بیشتر یزد نبودیم و از طرفی من و بابایی سرماخورده بودیم نتونستیم همه ی جاهای دیدنی رو بریم تو سفر دندو...
نویسنده :
مامان لاله
18:13