ترمه جونی در بلند ترین شب سال
یلدای امسال اولین یلدایی بود که تو فرشته ی آسمونی کنار ما بودی . من و بابایی تصمیم
گرفتیم یه جشن هندونه ای بگیریم . مامان جون یه لباس و کفش هندونه ای برات بافتن و من و
بابا هم یه سری تزیینات هندونه ای (لیوان بشقاب ریسه لیبل خلال دندون و ...)درست کردیم .
شب یلدا رو رفتیم خونه پدرجون و جشن هندونه ای رو اونجا گرفتیم . خاله لیلی و دایی مجید
هم اونجا آمدن خاله صدیقه (خاله خودم ) هم از یزد اومده بودن و یلدارو پیش ما بودن.خیلی شب
خوبی بود و خوش گذشت .
صدای خنده های تو که با خاله صدیقه و نیوشا جون بازی میکردی محفل مارو گرم کرده بود .
چند تا از عکسایی که گرفتیم :
سالاد الویه:
یه کرسی کوچولو هم درست کردیم :
و این هم شیرین ترین هندونه ی عمرم :
♥
♥
♥
♥
♥
♥
♥
دختر قشنگم ایشالا که صد شب یلدارو ببینی و همیشه شاد و سلامت باشی