5 ماهگیت مبارک
عزیزه دلم پنج ماه از تولدت می گذره وتو روز به روز بزرگتر و شیطون تر میشی .
تازگی ها خیلی ددری شدی و از دوست و آشنا و فامیل و همسایه هرکی ازت دعوت میکنه بری تو بغلش سریع خودتو می اندازی تو بغلش و محکم بهش می چسبی تا ببرتت ددر . کلا" هرکی که باهات حرف میزنه و قربون صدقه میره باید بغلت کنه چون در غیر این صورت عصبانی میشی و جیغ میزنی .
لثه هات خیلی بیشتر از قبل می خوارن خیلی اذیتی عزیزم همش دوست داری یه چیزی تو دهنت باشه تا لثه هاتو بخوارونی از دندونگیر گرفته تا دستت و لباستو گوشه پتو وعروسک هات هرچی دم دستت باشه میکی تو دهنت حتی گاهی بند کلاهتو مک میزنی عزیزم .
ماه قبل برای غلت زدن بیشتر تلاش می کردی ولی الان دیگه خیلی علاقه ای به غلت زدن نداری . ولی به شکم خوابیدن رو دوست داری .
عاشق اینی که ببرمت جلوی یخچال تا با رو یخچالی ها بازی کنی . همش میندازیشون روی زمین و من با سختی در حالی که تو توی بغلم هستی باید اونا رو از زمین بردارم و رو یخچال بذارم تا تو دوباره بندازیشون پایین . اینقدر عاشقتم و دوست دارم که اگه صد بار هم این کارو تکرار کنی خسته نمیشم.
به تلفن خونه و گوشی من علاقه زیادی داری چون صبح ها که بابا میره اداره و خونه نیست بهش زنگ میزنم و گوشی رو میگیرم کنار گوشت . الهی قربونت بشم قبل ترا وقتی این کارو می کردم سرتو میچرخوندی به این طرف و اون طرف تا بابایی رو پیدا کنی ولی حالا با اون دستای کوچولوت گوشی رو میگیری و بهش لبخند میزنی هر از گاهی هم یه چیزایی در جواب بابایی میگی .
توی جمع بودن رو دوست داری . وقتی که تو مهمونی هستیم و برای دادن شیر به اتاق میبرمت اصلا" شیر نمی خوری و اگریه میکنی که ببرمت بیرون پیش مهمونا .
خلاصه روزا به سرعت میگذرن وتو هر روز خانوم ترمیشی . دیروز به مناسبت 5 ماهگیت یه کیک درست کردم و یه جشن کوچولو گرفتیم .
عزیزم پنج ماهگیت مبارک :