ماه زندگی من
عزیزم دیشب که از خونه پدر جون برمیگشتیم توی مسیر چشممون به ماه افتاد خیلی قشنگ بود
و توی این هوای سرد زمستونی من وبابا رو وسوسه کرد تا تلسکوپ رو ببریم رو پشت بوم و ماه رو
رصد کنیم بابایی زنگ زد و عمه الناز هم اومد بالا ماه زندگی من دیشب ماه آسمون میخواست با تو
رقابت بکنه اما نتونست . عکس زیرو با گوشیم گرفتم :
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی