تو راه مشهد
ترمه ی عزیزم دیشب به سلامتی رسیدیم مشهد
تو هواپیما اولش خیلی دختر خوبی بودی و مثل یه فرشته ی مهربون به همه لبخند میزدی
برای اینکه موقع بلند شدن هواپیما گوشت هوا نگیره و گوش درد نشی توی شیشه
برات شیر دوشیدم تا در اون لجظه در حال مکیدن باشی
توهم خانومی کردی و بر خلاف همیشه که با شیشه شیر نمیخوری
این بار و همکاری کردی
بعد از چند دقیقه روزنامه ی خانومی که کنارمون بود رو از دستشون میکشیدی تا بخونی
اما چشمت روز بد نبینه 20 دقیقه که از پرواز گذشته بود چون خوابت میومد
سر به گریه زدی و همه هواپیما رو روی سرت گذاشته بودی
دو تا خانوم بغل دستم و تقریبا همه آدمای تو پرواز
جز خلبان و کمک خلبان داشتن کمک میکردن و راهکار می دادن تا تو رو ساکت کنم
یکی میگفت شاید گرمش باشه
اون یکی از اون سر داد می زد شاید تشنش ! باشه
یکی میگفت بغلش کنین و راهش ببرین شاید آروم بشه
خلاصه هر کس یه چیزی میگفت تا اینکه به ذهنم رسید برات آهنگ بذارم
لحظات آخر پرواز دیدنی بود چون تو و همه مسافرا ساکت شده بودین
و به صدای گوگوش گوش میدادین