ترمهترمه، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

ترمه دخملی آسمانی

روزهای خوش زندگی ...

لاله ی عزیزم من هم سالگرد ازدواجمون را به تو صمیمانه و قلباً تبریک میگم روز های خیلی خوبی را با تو در این مدت سپری کردم و با وجود تو و ترمه زندگی ام خیلی دوست داشتنی شده ترمه ی عزیزم این عکس انگشتر حریم سلطان نیست !!!!! این عکسو وقتی رفته بودی سر وسایل مامان لاله و داشتی به همش می ریختی ازت گرفتم  قربون اون دست تپلت بشم      ...
19 تير 1392

کوتاهی بابایی

ترمه عزیزم خیلی وقته که به دلیل مشغله هایی که داشتم مثل ماموریت و کارهای ستاد که هر روز منو درگیر داره و ... نتونستم بیام و به اینجا سری بزنم حتی بابت هدایای قشنگی که روز مرد مامان لاله مهربون به من داده بود تشکر نکردم...امیدوارم هر دوی شما منو به خاطر این کوتاهی ببخشید و بدونید که دوستتون دارم ...
15 خرداد 1392

عقبکی!!!!!!!!!

دخترم از دیروز بعد از ظهر دوباره من و مامانی را خوشحال و شگفت زده کردی . شروع به خزیدن کردی اما نه به جلو بلکه رو به عقب و عقبکی !!!!!!!!!!   من و مامان بی صبرانه منتظر خزیدن رو به جلوی تو هستیم      ...
16 اسفند 1391

حرکت رو به جلو

دختر نازم یک سال پیش بود که مامانی برای اولین بار حرکتت رو  تو شکمش حس کرد و خوشحال شد و  امروز تو سالگرد !!! اون تونستی مامانی را با راه رفتن توی روروئکت دوباره خیلی خوشحال بکنی الته ناگفته نمونه من هم چون بعد از کلی راه رفتن خیلی خسته شده بودی و بدون اینکه کسی بخوابونتت سه ساعت خوابیدی کلی خوشحال شدم      امیدوارم قدمهای کوچیک امروزت مقدمه ای برای قدمهای بزرگ زندگی و موفقیتت در آینده باشه  ...
7 اسفند 1391

مامان گلم تولدت مبارک

مامان لاله گلم دل تو دل من و بابایی نبود تا در اولین ساعات روز تولدت بهت تبریک بگیم انشالا سایه شما 100 سال روی سر من باشه ! (ترمه جونی)   لاله عزیزم امروز از همین دقایق ابتدایی صبح حال و هوای دیگه ای دارم چون روز تولد تو روز تولد محبت و مهربانی و عشق برای من و دخترمون هست انشالا سالهای سال سرزنده و دلخوش و سالم باشی   ...
25 بهمن 1391

دویست روزگی

200 روزگیت مبارک  دختر نازم امروز دویستمین روز تولد تو و نورانی شدن زندگی من و مامانی هست به همین خاطر امروز زمانی که با عمه الهام برای درختکاری به اطراف شهر رفته بودیم برات یک درخت زیتون  کاشتیم تا وقتی دویست ساله شدی !! با بچه ها و نوه هات بیایی و زیر سایه اش بشینی و یادی از من و مامانی هم بکنی. البته قراره عکسهای امروزو مامان لاله سر فرصت حجمشونو کم بکنه و تو وبلاگ بذاره.  ...
20 بهمن 1391