ترمهترمه، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

ترمه دخملی آسمانی

لااااااااااااااااااااااااک!؟!؟!؟!؟!

1392/2/28 19:31
نویسنده : مامان لاله
433 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گل و نازینم الهی که قربوووووووووونت بشم من ,چند روز قبل  ظهر مثه همیشه نهار تو رو 

بهت دادم خوردی و بعد من و بابایی مشغول غذا خوردن شدیم تو هم داشتی با یکی 

از لاک های من بازی میکردی چون شیشه های لاک ضخیم هستن

من و بابا با خیال راحت داشتیم نهارمون و میخوردیم که یهو متوجه 

شدیم بوی لاک بلند شد سریع با بابایی پریدیم بالای سرت و دیدیم که

شیشه لاک رو زده بودی به سرامیک ها و شکسته بودیو تمام دست 

و صورت و بینی و یه کم از پاهاتو لاکی کردیکاملا" شوک شده بودم

و داشتم از استرس میمردم ولی بابا با دیدن قیافت کلی خندید 

چون لاک بیرنگ اکلیلی بود تمام صورتت برق میزد  

 و نمیفهمیدم چکار کنم سریع با پدهای لاک پاک کن صورتتو 

پاک کردمخیلی نگراناین بودم که یه وقت لاک نخورده باشی 

بابایی سریع دست و صورتت رو شست , انگشت دستت با شیشه زخم شده بود .

 

بعد از خوردن شیر لالا کردی و حالت خوب بود ولی تمام بعدازظهر رو بی اشتها بودی

و هیچی نخوردی

شب ساعتهای حدودا" 10 شب بود که شروع کردی به بالا آوردن و تا ساعت 1

 صبح چندین نوبت بالاآوردی .

موقع استفراغ چون شدید بود و از تو بینیتم بیرون میامد حالت خفگی بهت دست می داد

 خیلی ترسیده بودی (الهی من فدات بشم عشقم ) 

خدارو شکر خونه مادرجان بودیم و عمه الهه سریع شما رو معاینه

کرد و گفت مال لاک ها هست باعث حساس شدن معده و استفراغ شدن

فعلا" چیزی بهش ندین تا کاملا" معده خالی بشه . 

چون خیلی بی تابی میکردی و دلت شیر میخواست و نمیشد بهت بدم

شربت دیفن هیدرامین دادم خوردی و راحت خوابیدی

 ساعت 2:30  بیدار شدی و یکم شیر خوردی 

خدارو شکر دیگه بالانیاوردی

خیلی شب بدی بود عشششششششششششششقم

من و بابایی خیلی ناراحت بودیم

بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

ماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچ
 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (11)

پرهام ومامانش
28 اردیبهشت 92 23:40
فدای اون دست چسب زده میشما

امیدوارم که الان کاملا خوب شدی باشی




قربونتون

بله خدارو شکر خوبه


خواهر فرناز
29 اردیبهشت 92 11:28
از دست شما ترمه خانوم مامانی را دور از جونش سکته دادی که ای بابا خدا را شکر الان بهتر شدین بیخود نگفتن بهشت زیر پای ماماناست دیگه از بس حرص میخورند بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس
مامان زهره
29 اردیبهشت 92 11:38
نازش بشم خدارو شکر به خیر گذشته
مـــــــــامـــــــــان حـســـــــــــــــنا
29 اردیبهشت 92 11:55
وای چیکار کردی ترمه جون الهی بگردم ببین چ بلایی سر دست تپلش اورده
مریم مامان دونه برفی
31 اردیبهشت 92 9:21
ای جووووووونم خیلی مواظب خودت باش ترمه گلی خاله .حیف اون دستهای خوشگلت نیست که روش پیشی چسبوندی .؟!!!! راستی عکسهای آتلیه امیر علی رو تو پست 15 ماهگی درادامه مطلب می تونی ببینی عزیزم.
مرجان مامان آران
31 اردیبهشت 92 14:54
اخي عزيزم خيلي ناراحت شدممممممممممممممم ايشالا كه دستش زودي خوب بشه
مامان آنی
31 اردیبهشت 92 16:39
ای جونم ترمه جونی من یه عالمه غصه خوردم شیطون کوچولو خدارو شکر به خیر گذشت حالا هم یه عالمه بوس به اون دست ناز و صورت خوشگلت
مامان آروین
31 اردیبهشت 92 17:19
آخی الهی فدای این دختر شطون برم من خدا را شکر به خیر گذشته دوست گلم آپم
ثمین
31 اردیبهشت 92 22:55
سلام گلم
آخی چقدر دلم سوخت دست ترمه جونی زخم شد...
راستی اومدم بگم بالاخره فرصت شد


سلام عزیزم
ممنون
مامان ایسا
1 خرداد 92 8:58
چه دختر نازی .اخی قربون دست کوچولوت برم .خدارو شک بخیر گذشت.مامانی برا دخملمون صدقه و اسپند فراموش نشه.خوشحال میشم با هم تبادل لینک کنیم


ممنون عزیزم
ما شمارو لینک کردیم
مامان سبحان جون
5 خرداد 92 17:20
نازی خاله قربون دستت بشه که اوف شد مامانی چه چسب خوشملی زدی ب دست عروسک خاله